شعر ولایی و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...
| ||
786
در پیچ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی... با سنگ زد به آینه، بی درد ِ لعنتی دیدم به جنگ مادر رنجورم آمده ! فریاد می زدم :« برو نامرد ِ لعنتی» خونت حلال خشم حسن می شود، برو خونم به جوش آمده ، خون سرد ِ لعنتی خط ونشان برای زنی خسته می کشی !؟ لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی! دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند با مادرم چه کرد، کمردرد ِ لعنتی
شاعر : وحید قاسمی سلامتی و علو درجات شاعر صلوات ... برچسبها: 786
پرواز می دهیم که بال و پرت کنیم
شاعر : علی اکبر لطیفیان سلامتی شاعر صلوات ... برچسبها: 786
مانده ام آندم که زهرا پشت در فریاد زد از چه رو ارض و سما بی پایه و بنیان نشد ؟ مانده ام زیر و زبر بعد از کبودی رخش از چه رو کاخ بلند عالم امکان نشد ؟ مانده ام یاربّ بر این صبرت که اندر محضرت خورد سیلی فاطمه امّا جهان ویران نشد زیر این چرخ کبود و گنبد نیلی رواق بیش از این در حق آل الله هیچ عصیان نشد چاره پهلوی خونین و فراق محسنش اشک و آه و ناله و بی تابی و افغان نشد عاشقی را باید اوّل سوختن در پای دوست ور نه راهی نیست تا جانان اگر قربان نشد
شاعر : سید عبدالرضاهاشمی برچسبها: [ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , فاطمیه , فاطمه زهرا , غربت , ولایی , اسلام , شیعه , سید عبدالرضا , ] [ 12:54 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ]
[
786
گیرم مقام فاطمه خیر النساء نبود یا اینکه پاره تن خیر الوری نبود گیرم که صورتی که به او دست خصم خورد تمثال روی همچو گل مصطفی نبود گیریم اینکه پشت در خانه جان سپرد چشم و چراغ و سرور آل عبا نبود گیریم آنکه راه بر او بست اجنبی ... ناموس پرده پرور شیر خدا نبود گیرم گلی که شعله به دورش طواف کرد شان نزول مائده و هل اتی نبود گیرم که ناز پرور دامان بوالبشر کوثر نبود . شافع روز جزا نبود گیرم که نازدانه درگاه عز و جاه دردانه سرادق عرش خدا نبود گیرم که ذات عصمت عاری ز علتش در ذات ذوالجلال ربوبی فنا نبود سیلی زدن به صورت یک بانوی نحیف ... در کوچه پیش دیده طفلش روا نبود ...
شعر : سید عبدالرضا هاشمی
صل الله علی الحقیقه القدسیه فی تعین الانسیه الصدیقه الشهیده فاطمه الزکیه ( سلام الله علیها )
لعن الله قاتلی فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) برچسبها: 786
ای فیض وجود امّ کلثوم تفسیر سجود امّ کلثوم ای دست تصرّف خداوند در غیب و شهود امّ کلثوم
..................................................................
ای غرق جلال امّ کلثوم ... سیمای جمال امّ کلثوم چون مادر خود بتول اطهر در اوج کمال امّ کلثوم ...
.....................................................................
پرورده نور امّ کلثوم ... خالی ز قصور امّ کلثوم خورشید مشعشع مجلّی در غیب و حضور امّ کلثوم
......................................................................
بیرون ز حد است امّ کلثوم بنت الاسد است امّ کلثوم تندیس تمام قامتی از ذات احد است امّ کلثوم ...
...............................................................................
ناموس خداست امّ کلثوم مصباح هداست امّ کلثوم در هیچ تصوّری نگنجد در عشق فناست امّ کلثوم
........................................................................
گلبرگ رخت جلوه زهرا دارد عطر تو تمام شاخه گلها دارد ای بی بی نور . امّ کلثوم خدا اعجاز تو را فقط مسیحا دارد ...
برچسبها: 786
امّ کلثوم آیت الکبراست ... پرتو نور حضرت زهراست جلوه ذات لیله القدر است میوه روح لیله الاسراست عرش پیمای حور ترکیب است شرح مبسوط علّم الاسماست درّ مکنون دامن عصمت گوهر ناب عالم معناست همچو زهرا جلال او مخفی همچو حیدر مقام او والاست چون حسن در کرامت و احسان چون حسین از تبار اعطیناست او رسول اللهیست در پرده ... او حبیب اللهی ولیّ الّلاست زمزم پاک علم ربّانیست نسخه زوج زینب کبراست گل گلذار آستان رسول مه مستور آسمان حیاست فصحا محو خطبه خوانی او منطقش منطق رسول الّلاست بلغا الکنند در جنبش ... فقها را معلّم فتواست در فنا نخبه ایست بی مانند زبده اندر مقام کرّمناست اسوه صبر و عصمت و تقوی مقتدای تمام خوبیهاست ... شان اخت الحسین را دارد فخر بنت الرسول را داراست بنت حیدر ملیکه الجنّه در جمال و جلال بی همتاست ... پینه دارد به روی پیشانی سجده هایش فنای در مولاست قامت پای تا به سر نورش وحده لا اله الاّ اللهست دوست دارم بخوانمت مادر ... حیف رویم ز بار جرم سیاست ...
شاعر : سید عبدالرضا هاشمی
برچسبها: 786
سیمرغ مهر چون به در آید ز کوه قاف زاغ سیاه شب پره گردد چنان دژم مانند اژدهای بیابان مار و مل از شرق تا به غرب جهانش به زیر دم یعسوب شب نقود کواکب کند نثار از بهر نور مقدم سلطان صبحدم ثعبان روز دست تطاول کند دراز بر نو عروس لیل درد پرده ظلم طاووس قدس بال زر افشان کند پدید تا نعت و مدح سرور دین را کند رقم
رفرف سوار دشت دنی سید الوری امیّ لقب خلیل حسب هاشمی حشم روزی به زیر برج کسا آرمیده بود با نیّرین اعظم و با بنت و ابن عم آمد ندا به سوی ملائک در آسمان از نزد خالق صمد و صانع النعم کی ساکنان عالم لاهوتیان تمام بر عزّت و جلال و خداوندیم قسم در صفحه وجود گر این پنج تن نبود هرگز نمی نمود جهان جلوه از عدم نی جن و انس و مور و فلک نی فرشتگان نی عرش و فرش و کرسی و نی لوح و نی قلم بهر طفیل هستی این پنج نور پاک گردیده خلقت همه اشیا به یک قلم نا گه امین وحی خداوند از آن میان کرد اینچنین سوال که یا صانع النعم ایشان چه کاره اند ؟ کیانند ؟ کیستند ؟ این سروران عالم ایجاد بیش و کم ؟ آمد ندا بار دگر بهر جبرئیل از مصدر جلال که ای پیک محترم درّ یتیم زبده اولاد آدمند سیمرغ اوج قاف سعادت قتیل هم حلاّل مشکلات خلائق قشمشم است شاه نجف امیر عرب خسرو عجم زهراست کو شفیعه فردای محشر است بر عاصیان گم شدگان دیار غم سبط محمّد است که نامش بود حسن مشتاق درد و محنت و رنج و غم و الم گلگون قبای عرصه میدان کربلا لب تشنه فرات شهید کنار یم بلبل به غیر آل علی التجا مبر بر خوان ز خور فرقه نسناس شکوه کم
شاعر : مرحوم علاّمه بلبل ( ره )
برچسبها: |
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |